نویسنده: جوزف مِری
مترجم: فرهنگ مهروش

 

در این مدخل، پس از بحث مختصری درباره‌ی آداب و مناسک در چهارچوب آکادمیک مدرن، که حاوی نوعی گونه‌شناسی کارکردگرا از آداب و مناسک مطرح شده در قرآن و آداب و مناسک قرآن محور است، و پس از شرح بستر خاص وقوع و اجرای برخی از آداب و مناسک، درباره‌ی آداب و مناسک قرآن در آثار فقهی بحث خواهد شد. به همین‌سان، آن دسته از آداب و مناسک که در آنها آیات قرآنی به کار می‌رود (چه به صورت مکتوب چه به صورت شفاهی، چه فردی چه جمعی) در بسترهای متنوع مربوط به جشن، جادو و درمان بررسی خواهد شد. در این مقاله بنا بر آن نیست که آداب و مناسکی که به طور خاص در قرآن یاد شده است، به تفصیل کاویده شود، چرا که به هر یک از آنها مدخلی جداگانه اختصاص یافته است. (مثلاً نک. شهادت؛ حج؛ نماز؛ رمضان؛ روزه و طهارت).
آداب و مناسک سنگ بنای ایمان اسلامی است و به خودی خود، به واسطه‌ی آشکار ساختن بیان ملموس و مقدسی از تدبیر خداوند برای انسان، نقش محوری در قرآن دارد. اما تصور مولدِر (Mulder, Recitation) محقق هلندی، این است که اسلام «در مقایسه با سایر ادیان از نظر آداب و مناسک چندان غنی نیست». اما وی تنها سه نوع آداب و مناسک اصلی را شناسایی کرده است: نماز، حج و تلاوت قرآن . آداب و مناسک یاد شده در قرآن و حدیث به اندازه‌ی آداب و مناسک در تلمود نیست؛ تلمود اساس فقه ربّیون یهود و حاوی آداب و مناسک کهنی است که پس از ویرانی دومین معبد در 70م دیگر انجام نمی‌شود. با این همه، می‌توان نشان داد که تعداد و تنوع شکل‌های آداب و مناسک، ریاضت‌ها و پرهیزها در اسلام به همان تنوع، تأثیرگذاری و پیچیدگی آداب و مناسک یهودیت و مسیحیت است. گذشته از این، آن آداب و مناسکی که مسلمانان مقیّد به رعایتش می‌کوشند- از صرف تکرار ساده‌ی نام خداوند گرفته تا شکل‌های پیچیده‌تر همچون نمازهای نافله، تضرّع یا تلاوت قرآن- نشانگر غنا و تنوع آداب و مناسک و اعمال آیینی در اسلام است.
آداب و مناسک به مجموعه‌ای از اعمال اطلاق می‌شود که از جانب دین تعریف و توصیه می‌شود و انجامشان ارتباط انسان با امر الوهی و تکریم او نسبت بدان را جلوه‌گر می‌سازد. مردم‌شناسان و دین‌شناسان آداب و مناسک را به شیوه‌های مختلفی تعریف کرده‌اند، از جمله «مقوله‌ای جهان شمول از تجارب انسانی» (Bell, Ritual theory, 14) یا «آن دسته از فعالیت‌های بدنی اختیاری و آگاهانه، مکرر و دارای قالب خاص نمادین که در برابر ساختارهای کیهانی و/ یا مقامات قدسی انجام می‌گیرد» (Zuesse, Ritual, 405). جاناتان اسمیت (Smith, Bare facts, 125) آداب و مناسک را این‌طور تعریف می‌کند: «وسیله‌ای برای تحقق شیوه‌ای که براساس آن اشیا در تقابل آگاهانه با نحوه‌ی وجودشان قرار می‌گیرند، به گونه‌ای که این کمالِ حاصل آمده از آیین در جریان روزمره و ضبط و مهار نشده‌ی امور تجدید شود». به بیان دیگر، آداب و مناسک حاوی ساختارهای رسمیت یافته و گاه حتی رفتارهای خودانگیخته است که متأثر از اشتغال به امر الوهی و احترام به آن در اشکال و جلوه‌های گوناگون آن پدید آمده است. آداب و مناسک را از این موسّع‌تر هم می‌توان تعریف کرد تا آداب و مناسک گذر، که در آنها متن مقدس خوانده یا اجرا می‌شود، مانند آیین ولادت یا خاکسپاری و در واقع عملاً همه وجوه زندگی روزمره را شامل شود.
آنچه در پی می‌آید گونه‌شناسی آداب و مناسک مرتبط با قرآن در جوامع اسلامی است، (بیشتر این آداب و مناسک- همچنان‌که در هم‌پوشانی این ده‌گونه نیز مشهود است- مانعة الجمع نیستند).
1. آداب و مناسک تحول‌بخش (نیز نک. آداب و مناسک تطهیر، در ادامه): اجرای این آداب و مناسک به تحول جایگاه معنوی، جسمی و فکری فرد می‌انجامد. آداب و مناسک تحول‌بخش ممکن است عبادات واجب باشند، همچون ارکان پنج‌گانه اسلام، یا از سنخ معاملات یا از نوع ادب باشند. به علاوه، این آداب و مناسک ممکن است موجب تغییر جایگاه یک شیء مقدس یا محترم شود. چنین آداب و مناسکی اغلب برای به جا آوردن دستوری دینی مثل نماز انجام می‌گیرد، اما همچنین با هدف دستیابی به «برکت الهی» نیز صورت می‌پذیرد. مصادیق این آیین‌ها عبارت‌اند از شهادتین، نماز، حج، ورود و نشستن در مساجد (ابن‌الحاج، المدخل، 13/1)، روزه (بقره: 183-185، 187، 196)، زکات، ولایت، ذکر و تلاوت قرآن، تبرّک جستن به مصحف، بوسیدن مصحف، گریه در هنگام قرائت قرآن، طهارت (که اغلب شامل وضو، غسل و تیمم است)، پیمان‌ها (نَذر، نَحب؛ انسان: 7)، شب زنده‌داری (تهجّد) و فروتنی در برابر خدا (تضرّع).
2. آداب و مناسک تطهیر، که پیش از نماز یا هرگونه ارتباط با امر قدسی انجام می‌شود. در این آداب و مناسک، استفاده از آب و دیگر مواد (خاک، غبار) رایج است. طهارت از این جمله است (مائده: 6)، که خود شامل وضو، غسل (نساء: 43؛ مائده: 6)، تیمم (نساء: 43؛ مائده: 6) و طهارت (تطهیر آیینی، مانند تطهیر و تقدیس مجدد خانه‌ی خدا توسط ابراهیم، نک. بقره: 125) است.
3. آداب و مناسکی که نشانه‌ی انجام واجبی شرعی (معاملات) است، همچون نکاح (نک. آداب و مناسک گذر، در ادامه) و ذبح حیوانات برای خوردن (تحلیل، نک، مائده: 2).
4. آداب و مناسک گذر، همچون ولادت شامل مراسم نامگذاری، درگذشت (نک. آل عمران: 185، 193؛ نساء: 78؛ انبیاء: 35؛ احزاب: 19، 23؛ دخان: 56؛ محمد: 27؛ واقعه: 60، 84-87؛ منافقون: 10؛ قیامه: 29)؛ ازدواج (نک. بقره: 187؛ فرقان: 54 و غیره) و حج.
5. آداب و مناسک واجب ذکر شده در قرآن، یعنی نماز شامل سجود و رکوع، شهادت، زکات، حج و روزه.
6. آداب و مناسک پرهیز، شامل روزه و عهد (نَذر، نَحب؛ نک. احزاب: 23: مَن قَضی نَحبَه). عهد متضمّن تصمیم به اهدای چیزی به خدا عموماً به شکل قربانی است. در طول تاریخ، مسلمانان، همانند پیروان ادیان دیگر، عهدهایی برای فعل یا ترک امور می‌بسته‌اند. پرهیز از برخی رفتارها یا التزام به برخی آداب و مناسک حج همچون خوردن غذا یا کوتاه کردن مو شکل‌های پذیرفته شده‌ای از نذرند. به گفته‌ی قرآن، خداوند عهدها را برآورده می‌سازد (نک. Pedersen, Nadhr).
7. آداب و مناسک رزق، بهداشت، طول عمر، که خود شامل خوردن و آشامیدن از ظروفی است که آیات قرآن بر آنها حک شده یا خوردن چیزهایی که آیات قرآن بر آنها نوشته شده است، و تبرک‌جویی از قرآن.
8. آداب و مناسک حفاظت، که خود فعالیت‌های متعددی را در برمی‌گیرد. نفس این عمل که مصحفی را در انظار عمومی ظاهر کنند، نوعی طلب حفاظت از خداوند به وساطت کلمات او است. آداب و مناسک دیگر شامل این مواردند: بَسمَله (یعنی بر زبان آوردن نام خدا) به طور آشکار یا در دل گفتن آن هنگام رویارویی با اشخاص یا آغاز یک فعالیت؛ قرائت یا تلاوت قرآن؛ تبرک جستن به قرآن با لمس یا تلاوت آیاتی از آن؛ حمل مصحف برای دفع ناخوشی، مرض، آفت، جراحت بدنی، شر و غیره؛ پوشیدن جامه‌ای که آیات قرآن بر آن مرقوم شده باشد (معمولاً لباس‌های بدون آستین یا البسه‌ی تعویذی که 99 نام خداوند و آیاتی از قرآن بر آنها نقش بسته باشند)؛ آویختن گردن‌بند حِرز یا تعویذ با آیات قرآنی و عبارات مرتبط یا آویختن مصحف کوچکی با آویزه‌ای فلزی، معمولاً از طلا (برای کودکان یا افراد بالغ؛ برای زنان و دختران بستن حرزها عملی رایج است)؛ خوردن یا نوشیدن از پیاله‌ای که آیات قرآنی بر آن منقوش گردیده است و در ترکیه نگارش «ماشاء الله»، به معنای «هرچه خدا خواهد» روی یک حرز و بستن آن به کسی که صاحب فرزند شده است برای نمونه‌هایی از اشیاء مادّی متنوعی که در آداب و مناسک حفاظتی به کار گرفته می‌شود و قرآن در آنها نقش دارد. (نک. تصاویر مدخل «کاربردهای عامیانه و طلسم‌گونه‌ی قرآن»).
9. آداب و مناسکی که برای ضربه زدن یا گستردن شرند. چنین آداب و مناسکی در یک بستر محدود تاریخی پدیدار می‌شود. یگانه نمونه‌ی شناخته شده‌ی آن در قرآن دمیدن در گره‌هاست (نفّاثات فی العُقّد، فلق: 4)، اما چنین آداب و مناسکی به معنای منفی ظاهر شده است و در آن آیه به زنانی اشاره دارد که در رسیدن به هدف خویش برای صدمه رساندن به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با دمیدن در گره‌ها ناکام ماندند.
10. آداب و مناسک افزایش دهنده‌ی اتحاد اجتماعی و انسجام گروهی، همچون نماز، نماز جمعه (جمعه: 9) یا نماز در مسجد؛ د حج؛ حمل دسته جمعی مصاحف در دست و راه‌پیمایی منظم در هنگام بحران، خشکسالی و بیماری‌های فراگیر. این مورد آخر تجسم نیاز بشر به رفع بلا و بیماری قریب‌الوقوع است. این رویدادهای تاریخی بیانگر کارکرد اجتماعی قرآن در فضای گروهی است.
همچنان‌که در این گونه‌شناسی ملاحظه می‌شود، واژه «آداب و مناسک» را در بافت اسلامی نمی‌توان با یک معادل از میان تعابیر برگرفته از قرآن، روایات نبوی یا آثار فقهی برابر نهاد. نزدیک‌ترین معادل تقریبی برای آن، شاید تعبیر «عبادات» باشد، که خود نیز با تعبیر «طاعت» ارتباط می‌یابد. در وهله‌ی اول، عبادات به رفتار مذهبی و کوشش در راه خدا اشاره دارد (بقره: 21؛ ذاریات: 56) و در کاربرد به ارکان پنجگانه‌ی اسلام اطلاق می‌شود، یعنی به شهادتین (آل عمران: 19-20؛ انعام: 19؛ منافقون: 1)، نماز (مثلاً بقره: 45؛ توبه: 103؛ ذاریات: 18؛ معارج: 22-23؛ قیامه: 31؛ علق: 10؛ کوثر: 2)، زکات (مثلاً بقره: 43، 83، 277)، روزه (بقره: 183-184) و حج (مثلاً بقره: 189، 196). ریشه‌ی سامی ع ب د که کلمه‌ی عبادات از آن مشتق شده است، بر پیوند میان عابد، در مقام بنده‌ی خداوند که درون و برونش تسلیم اوست، با یگانه معبود (مثلاً حمد: 5) دلالت می‌کند. تعبیر «آداب و مناسک» ممکن است برای دلالت بر انواع رفتار و تجربه‌ی دینی و اطوار بدنی و روحی خاص نیز به کار رود که فقیهان و متکلمان آنها را به عنوان عبادات طبقه‌بندی نکرده‌اند، همچون تضرّع (انعام: 42، 43) که مؤمنان از طریق آن به تأمّل در عبرت از گذشته و خضوع در برابر خدا همچنان که پیشینیان چنین کرده‌اند، توصیه می‌شوند. در خلال سده‌های پنجم و ششم، عمل ذکر خدا (بقره: 152، 200؛ آل عمران: 41؛ اعراف: 205؛ کهف: 24؛ احزاب: 41؛ جن: 25) در آداب و مناسک و مراسم مفصل صوفیانه جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد و در سراسر جهان اسلام گسترش یافت.
همه‌ی عبادات مستلزم آنند که فرد انجام دهنده‌ی آنها نیت خود را به صراحت ابراز دارد. غزالی (د. 505) در کتاب الأربعین فی اصول الدین در بحثی موجز درباره‌ی عبادات بیان می‌کند که هرگاه شخص عبادات را به درستی انجام دهد، در انجام تکالیف دینی به کمال ظاهر و باطن دست خواهد یافت. غزالی در تبیین اصول دهگانه‌ی دین (نمازهای واجب؛ زکات و صدقه؛ روزه؛ حج؛ تلاوت قرآن؛ ذکر و یاد خداوند؛ طلب روزی حلال؛ رعایت حقوق دیگر مسلمانان و برقراری روابط دوستانه با ایشان؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ تبعیت از سنت پیامبر) می‌گوید که مراد وی تنها مراعات آداب ظاهری مناسک شرعی نیست، بلکه مراعات آداب ظاهری مناسک شرعی نیست، بلکه مراعات هر نکته‌ای است که بدین امور مربوط است (ص 68). هدف از انجام این آداب و مناسک اطمینان بشر از یاد خداوند به منظور دستیابی به آخرت و رها کردن زندگی دنیوی است (ص76). ابن‌الحاج (د. 738)، متکلم مالکی شمال آفریقا، با توجه به این اثر غزالی، عبادت کامل را متکی بر دو جزء نیت و عمل می‌داند (بِهما تَمام العِبادة) و بر نیت به عنوان عنصر مهم‌تر تأکید می‌ورزد (المدخل، 13/1)، چرا که آداب و مناسک عاملان بدون نیت صحیح نیست و موجب کیفر الهی خواهد بود. بر پایه‌ دیدگاه الیاده (Eliade, Patterns, 370-371)، مرزبندی قلمرو قدسی و دنیوی «به منظور آن صورت می‌گیرد که انسان دنیوی را از خطری حفظ کند که ممکن است با پا نهادن بدان بدون مراعات‌های مقتضی بر خود روا دارد. امر قدسی همواره برای کسی که به نحو غیرمناسب، یعنی بدون بهره‌گیری از «حالات تقرّب»، با آن روبه‌رو شود، خطرآفرین است».

آداب و مناسک در قرآن:

آداب و مناسک یاد شده در قرآن را در چهار مقوله‌ی اولیه می‌توان طبقه‌بندی کرد:
1. آداب و مناسک واجب شامل نماز، زکات، شهادت، روزه‌ی ماه رمضان، حج و طهارت (مائده: 6)؛ 2. آداب و مناسک مربوط به عبادات و اذکار، همچون ذکر و تهجّد؛ 3. آداب و مناسک گذر، همچون ولادت، ازدواج و مرگ؛ 4- آداب و مناسک مختص به زمان و مکان خاص و آنچه به یک رویداد یا واقعه‌ی تاریخی خاص مربوط است یا آنچه به پیامبران پیش از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ارتباط می‌یابد، همچون آداب و مناسک تطهیر خانه‌ی خدا توسط ابراهیم و اسماعیل (بقره: 125)، استفاده زنان از سحر ضد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از طریق دمیدن در گره‌ها (فلق: 4) و اشاراتی به تعظیم- مذموم- بنی‌اسرائیل در برابر خورشید و ماه (فصلت: 37).
نماز نمایانگر اجرا و تحقّق آیینی قرآن در وجه اعلای آن است. احادیث متعدد نبوی بر این معنا دلالت دارند، از جمله: «تفاوت میان کفر و اسلام نماز است» و «تنها آنها که نماز می‌خوانند از شفاعت من برخوردار خواهند شد». (نک. مسلم، صحیح، کتاب 1، بخش35، ش134)
در آثار فقهی شیعه و سنی، میان عبادات و واژه‌ای بسیار نزدیک به آن یعنی معاملات،- که به معنای آدابی است که رفتار انسان را هدایت می‌کند- فرق نهاده‌اند و تقریباً همیشه پیش از معاملات به عبادات پرداخته‌اند. بوسکه فقه را علم تکالیف عبادی می‌داند که بیانگر همه‌ی وظایف و اعمال واجب، مستحب، حرام و نظایر اینهاست، که بر مردمان فرض شده است. (Bousquet, 'Ibādāt; cf. id., Les grandespratiques, 9). در تبویب ابواب فقهی، جدا از ارکان پنج‌گانه، اینکه کدام آداب و مناسک دیگر تحت عنوان عبادات جا می‌گیرند، پاسخ واضحی نمی‌یابد. (1) در قرآن، اشاراتی به برخی آداب و مناسک از قبیل ازدواج دیده می‌شود (مثلاً بقره: 220؛ احزاب: 49) که همچنان که بوسکه به درستی اشاره کرده است، باید آن را در زمره‌ی اعمال مؤمنانه طبقه‌بندی کرد، نه در زمره‌ی عبادات. همین سخن را درباره‌ی همه‌ی اعمال دیگری که در قرآن به طور خاصی به عنوان تکالیف یاد نشده‌اند همچون ختنه یا تلاوت قرآن، باید تکرار کرد. اما، برخلاف ختنه، که نه یک واجب قرآنی بلکه آداب و مناسکی اجتماعی و دینی و یکی از آداب و مناسک گذر است، تلاوت قرآن را معمولاً در کنار عبادات طبقه‌بندی می‌کنند.
در جوامع حدیثی و مباحث فقهی و کلامی درباره‌ی سنت نبوی، آداب و مناسک قرآنی و غیرقرآنی شرح و بسط بیشتری یافته‌اند. اگرچه عبادات معمولاً در ابتدای جوامع حدیثی متعدد جای گرفته، مقوله‌ی عبادات از دیگر شکل‌های مربوط به آداب و مناسک مجزا نشده است. مثلاً، در صحیح بخاری (د. 256)، این ترتیب آمده است: وضو، غسل، تیمم، نماز، جنائز، زکات و حج. در صحیح مسلم (د. حدود 261) ترتیب متفاوتی اتخاذ شده است: طهارت، نماز، زکات و روزه.
متکلم شیعی، سلاربن عبدالعزیز دیلمی (د. 448)، نویسنده‌ی المراسیم فی الفقه الإمامی، اثر خویش را از اساس به دو بخش عبادات و معاملات تقسیم می‌کند، که بخش دوم خود شامل عقود (رفتارهایی که صحت آنها مستلزم بیان نیت نیست) و احکام (قواعد حاکم بر روابط اجتماعی، همچون قوانین ارث ) است. محقق حلی (د. 676) در اثر خود شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام دسته‌بندی چهارگانه‌ای از آداب و مناسک به دست می‌دهد که در آثار بعدی فقه شیعه نیز مبنا قرار گرفته است: عبادات، احکام، عقود و ایقاعات (تعاملاتی که تنفیذ یک سویه‌ی آنها به لحاظ فقهی معتبر است).
یکی از مشروح‌ترین دسته‌بندی‌های عبادات را در التبیان فی آداب حَمَله القرآن نَوَوی (د. 676)، فقیه شافعی، می‌توان دید. اثر وی از حیث پرداختن به آداب و مناسکی که در آنها به قرآن استناد می‌شود، زمان‌هایی که تلاوت آیات یا بخش‌هایی از قرآن بیشترین اثر را دارد، مواقعی که هنگام شنیدن آیات سجده واجب می‌شود و آداب حمل و رفتار کردن در برابر مصحف و به جای آوردن احترام در برابر آن بی‌نظیر است. اصلی‌ترین دغدغه نَوَوی در این اثر آن است که مسلمانان چگونه می‌توانند ادب و احترام مقتضی را نسبت به قرآن به جای آورند. برای نمونه، وی معتقد است رفتارهایی همچون قرار دادن مصحف به سان بالش در زیر سر را باید حرام دانست (نووی، تبیان، 190-191). شاید برخی معتقد بودند که چنین عملی کسب معرفت را آسان می‌سازد یا آنان را در حین خواب محافظت‌ می‌کند. چنین اعتقاداتی در ایران سده‌ی دوازدهم مشاهده شده است: سِرِنا (Serena, Hommes, 333 cf. Massé, Popular beliefs, 21) دیده است که قرآن را همچون بالش در زیر سر نوزاد می‌نهاده‌اند.
ابن‌تیمیه (د. 728)، متکلم حنبلی، عبادت را- موسّع‌تر از تعریف سنتی آن در آثار فقهی- این‌طور تعریف می‌کند: «واژه‌ای مشترک [شامل] همه‌ی آنچه خداوند دوست دارد و او را خشنود می‌کند (کلّ مایُحبّه و یَرضاه)، اعم از الفاظ و اعمال درونی و بیرونی، مثل نماز، زکات، روزه، حج، حق‌گویی، جانب حقیقت را گرفتن و احترام به والدین و خویشان نزدیک». جعفر سبحانی، عالم شیعی معاصر در گفتاری درباره‌ی عبادات (عبادة، 20) ابراز می‌دارد که ابن‌تیمیه میان عبادات و تقرّبات خلط کرده و آنها را مترادف دانسته است. از نگاه سبحانی، رفتارهایی همچون اعطای زکات، احترام به پدر و مادر و پرداخت خمس (مالیاتی نزد شیعیان که در اصل، یک پنجم غنیمت جنگی بوده و به حاکم تعلق می‌گرفته است)، اگرچه مستلزم تقرب به خدایند، عبادت محسوب نمی‌شوند.
احمد حُصَری، عالم و متکلم معاصر (مِن الفقه، 142)، عبادت را چنین تعریف می‌کند: «طاعتی که شارع از بندگان خویش انجام آن را طلب کرده است». وی میان سه سنخ عبادت تمایز می‌نهد: 1. عبادات کاملاً بدنی (عبادات بَدَنیه)، که کسی نمی‌تواند آن را به جای دیگری انجام دهد، همچون نماز و روزه؛ 2. عباداتی که فرد می‌تواند به جای دیگری عهده‌دار شود، همچون زکات؛ و 3. عبادات بدنی‌ای که محتاج صرف اموال است (و تنها زمانی از جانب فردی دیگر قابل انجام خواهد بود که خود فرد استطاعت انجام آن را نداشته باشد)، همچون حج (همان، 144).
محمدسعید طباطبایی، [حکیم] عالم شیعی (د. 1402)، در منهاج الصالحین این موارد را از مصادیق عبادات برمی‌شمرد: طهارت، نماز، روزه، اعتکاف، زکات، خمس، امر به معروف و نهی از منکر (نک. آل عمران: 104، 110؛ حج: 41).
مهم‌ترین اثر فقهی اسماعیلیِ طیّبی- مُستَعلوی، که پایه‌ی فقه اسماعیلی به شمار می‌آید و عبادات را به تفصیل یاد کرده است، دعائم الإسلام قاضی نعمان (د. 363) است. نعمان، قاضی القضاه عصر المُعزّ لدین الله، خلیفه‌ی فاطمی مصر (حکـ 344-365)، هفت سنخ عبادت را برمی‌شمارد: ولایت (اطاعت از امام)، طهارت، نماز، جنائز (آیین خاکسپاری)، زکات، روزه، حج و جهاد، که البته اعتکاف را نیز در انتهای بحث از احکام روزه جا داده است.

تفاسیر باطنی از عبادات:

قاضی نعمان در تأویل الدعائم تأکید می‌ورزد که برای یک اسماعیلیِ معتقد نه تنها انجام عبادات، بلکه فهم معانی رمزی (باطن) آنها نیز شایان توجه است. وی پس از ارائه تفسیری باطنی از ولایت، عبادات را به شرح زیر تبیین می‌کند: طهارت به «پاک شدن از ناپاکی‌های نفس با علم (التطهُّر بالعلم) و هر آنچه علم ایجاب کند اشاره دارد (تأویل، 72/1). افزون بر علم، حمکت نیز طهارت نفس را تسهیل می‌کند. اظهار نیت افراد برای انجام عبادات شأن ولایت را دارد» (همان، 85/1). قاضی نعمان می‌گوید به جای آوردن نماز نماد فعل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واجب شمردن نماز واجب و حرکات آن است (همان، 86/1). معنای باطنی زکات آن است که ثروت فرد را تطهیر می‌کند (همان، 87/2). زکات صرفاً مایه‌ی تطهیر نیست، بلکه با درست‌کاری (صَلاح) و رشد (نموّ) نیز همراه است (همان، 88/2). وی برای تقویت تفسیرهای خویش به آیات مختلفی از قرآن تمسک می‌جوید (شامل توبه: 34، 103؛ مزمل: 20؛ اعلی: 14، 15؛ شمس: 9، 10). معنای ژرف‌تر زکات آن است که زکات نمایانگر فرد پاکی است که پاک کننده‌ی مردم (مُزکّی الناس) است: یعنی نمایانگر اساس‌ها و حجت‌های الهی که همان جانشینان پیامبرند (همان، 88/2).
ابویعقوب سِجِستانی، عالم اسماعیلی (زنده در قرن چهارم)، عبادات را به این شرح یاد می‌کند: آب مظهر معرفتی است که نفس را از شکّ و بی‌یقینی می‌شوید. ولایت به معنای سرسپردن به امام است. نماز به معنای خضوع در برابر اولیا (دوستان خدا، یعنی امامان) باید راهنمایانی برای مردم بفرستند. درجات پایین‌تر زکات «درجات بالاتر»ند. روزه به معنای مراعات سکوت است و آشکار نکردن هیچ یک از اسرار نزد نااهلان. حج نمایانگر مؤمنی است که به لقای امام نایل می‌شود؛ و امام نماد خانه‌ای است که در آن معرفت الهی قرار دارد (سجستانی، افتخار، بخش‌های 13-17؛ تفسیر پوناوالا در این زمینه به ویژه قابل توجه است: نک. Poonawala/ cf.; Poonawala, Ismā,īlī ta'wīl, 219 Husayn, Biobibliography, 417-429). امروزه، نماز اسماعیلیان نزاری در بردارنده‌ی تضرّعات است، هر چند خالی از توالی رکوع و سجود نماز اهل سنت و شیعه‌ی اثناعشری است. نماز ایشان معمولاً در حالت نشسته ادا می‌شود.
در آثار صوفیانه همچون کشف المحجوب هجویری فهم و التزام به تفاسیر ظاهری و باطنی در انجام عبادات جایگاه مهمی دارد. هجویری در بابی پیرامون طهارت تأکید می‌ورزد که همچنان که نماز به تطهیر جسم نیاز دارد، معرفت نیز محتاج تطهیر قلب است (هجویری، کشف، 291). در باب مربوط به نماز، وی بر اهمیت خشوع، خشیت، تواضع و صفات فردی تأکید می‌کند. در باب مربوط به زکات، پرداخت زکات را به فقر در این عالم پیوند می‌زند، اما پرداخت کننده‌ی زکات باید به نیت تبرک مال، جان و جسم زکات را ادا کند و البته برکات بی‌نهایت تنها با شکر بی‌نهایت نسبت به پروردگار حاصل می‌شود. در باب روزه، هجویری روزه را گونه‌ای پرهیز می‌داند که در خود همه‌ی سلوک صوفیانه را جا داده است. در باب حج نیز معنای صحیح حج را انقطاع از حیات دنیوی، تمایلات نفسانی، صفات انسانی و تسلیم مطلق در برابر خدا می‌داند.

طهارت:

قرآن خود را کتابی حاوی «صحیفه‌های ارجمند، والا و پاک شده» توصیف کرده است (عبس: 13-14). طهارت بنیان عبادات است؛ و انجام همه‌ی عبادات دیگر بدان وابسته است. ابن‌الحاجّ، متکلّم مالکی شمال آفریقا، طهارت را به طهارت درون (الطهارة الباطنة) تفسیر کرده است. وی در این‌باره به یک روایت نبوی استناد می‌کند (المدخل، 30/1): «الدعاء مُخّ العبادة» و نیز به آیه‌ی 222 بقره که از طهارت سخن گفته است. به همین‌سان، ابن‌الحاج آداب و مناسک دیگر همچون وضو و زکات را شیوه‌هایی برای تطهیر انسان از گناه، رذایل و صفات منفی پیوسته با زندگی دنیوی تفسیر می‌کند. طهارت (مائده: 6) و آب طاهر (فرقان: 48؛ نک. انفال: 11)، که با آن پیوسته است، هر دو در قرآن یاد شده‌اند. انجام اعمال مربوط به طهارت با عرب‌های پیش از ورود به مکه برای حج و دوری از زنان در ایام قاعدگی که از آداب حج پیش از اسلام‌اند. با ظهور اسلام، زنان اجازه یافتند که در ایام عادت حج را به جای آورند، اگرچه لازم بود اعمالی چون طواف یا سعی صفا و مروه را تنها بعد از حصول طهارت ادا کنند. (قس. Howard, Some aspects, 41).
شخص در زمان انجام آداب و مناسک طَهور یا طاهر نامیده می‌شود (حلّی، تذکرة، 7). بوسکه (Les grandespratiques, 16) بحث خود از حالت ناپاکی را به دو مقوله‌ی عمده تقسیم می‌کند که هر کدام تفصیل می‌یابند: 1. ناپاکی کوچک نظیر «حَدَث» که به معنای مایعات اندکی است که از مخارج بدن خارج می‌شود یا در اثر تماس با شیء ناپاک حاصل می‌شود. این ناپاکی‌ها نماز، طواف کعبه و لمس مصحف را حرام می‌کنند؛ 2. ناپاکی عمده‌ی حاصل از آمیزش جنسی (جنابت) و حیض که در نتیجه‌ی آنها عموماً ادای نماز، تلاوت قرآن، ورود به مسجد یا انجام حج حرام می‌شود.
در منابع فقهی سنی و شیعی معمولاً مقوله‌ی طهارت به سه قسم کوچک‌تر تقسیم می‌شود: وضو، غسل و تیمّم (مثلاً حلّی، تذکرة، 7، که «طهور» را به آب تعریف می‌کند). در منابع، معمولاً بین این سه شکل طهارت فرق می‌گذارند و از حالات گوناگون طهارت و شرایطی که در آنها طهارت گرفتن مجاز یا لازم است بحث می‌کنند و همچنین اعمال و حرکات بدنی و اذکار شفاهی لازم را بیان می‌کنند.
وضو برای نماز، طواف کعبه، لمس قرآن و آداب و مناسک دیگر لازم است (نک. حلّی، تذکرة، 8). به طریقی مشابه، غسل نیز افزون بر کارهای یاد شده، برای ماندن در مساجد، ایجاد حرز یا تعویذ برای رفع شرور و بلایا (عزائم)، روزه‌ی واجب و مانند آن انجام می‌گیرد. تیمّم نیز برای نماز یا برای فرد ناپاک (جُنُب) و برای عازم شدن به مسجد ضروری است (همانجا). برای فرد ناپاک (جُنُب، مُحدِث یا حائض) حمل مصحف قرآن یا لمس صفحات آن مکروه است. (حلّی، تذکره، 241)
پاک بودن برای هر کس که می‌خواهد لمس مصحف کند یا آن را قرائت و تلاوت کند ضروری است. بر پایه‌ی آیه‌ی 79 واقعه: «جز پاک شدگان (مطهّرون) بر آن [قرآن] دست نزنند»، حلّی لمس قرآن را برای ناپاکان مکروه می‌داند. ابوالقاسم خویی (د. 1411) بر آن است که فرد ناپاک نه به لمس نوشته‌های مصحف یا با صدای بلند خواندن آیات و نه به بر زبان آوردن نام خدا یا نود و نُه نام خدا مجاز نیست. از نگاه نَوَوی، سایر کتاب‌هایی که دربردارنده‌ی آیات قرآنند نیز، اگر بیشتر حجم آنها قرآن باشد، مثلاً تفسیر یا تحشیه‌ای مختصر بر قرآن، حکم قرآن را دارند. (نَوَوی، تبیان، 194)
بحث‌های کلامی و فقهی بر بحث درباره‌ی آداب کارهای مشروع و حرام تمرکز دارند. مثلاً، اینکه با قرآن با تکریم برخورد شود و به طور عام‌تر، با همه‌ی آثاری که دربردارنده‌ی اسماء الهی‌اند و با الواح حاوی آیات قرآنی که کودکان در مدارس استفاده می‌کنند، باید چنین کرد. از دیگر رفتارهای فرهنگی مرتبط آن است که کاتب هرگز کتابی را که مشغول کتابت آن است بر زمین نمی‌نهد، مبادا شخص یا جانوری از روی آن عبور کند و از تأثیر آن بکاهد (westermarck, Pagan survivals, 134). طهارت آیینی همچنین زمانی که شخص تعویذی نویسد که حاوی آیات قرآن یا اسمای حسنای الهی باشد لازم است، زیرا وضع او همانند وضع کاتبی است که مصحف را استنساخ می‌کند.

قسم‌ها:

به ندرت می‌توان ردپایی از قَسَم‌های قرآن را در منابع پیش از اسلام عربستان سراغ گرفت. برخلاف مسیحیت و یهودیت، که برای قسم خوردن به وجود نسخه‌ای از متن مقدس نیاز است، در اسلام هیچ دلیل فقهی برای حضور مصحف در هنگام قسم خوردن یا قرار دادن دست راست فرد بر آن وجود ندارد. در منابع فقهی قسم خوردن به غیر از خدا و اسمای حسنایش تقبیح شده است (نک. نووی، تبیان). ابن بطوطه، جهانگرد سده‌ی هشتم، گزارش می‌کند که در دمشق بدهکاران و کسانی را که ادعایی ضد آنها وجود دارد وادار می‌کردند تا در برابر مصحف عثمانی در مسجد جامع قسم بخورند. (رحلة، 105/1)
در النجوم الزهراة نوشته‌ی ابن‌تعزی بردی، تاریخ‌نگار حکومت ممالیک، مصر، قسم خوردن امرا دو بار گزارش شده است. در نمونه‌ی نخست، امیر به مصحف سوگند یاد می‌کند (حلَف علی المصحف، ابن تغری بردی، نجوم، طبع قاهره، 32/10، ضمن وقایع سال 742). در نمونه‌ی دیگر، امیر مصحف را در دست می‌گیرد و قسم یاد می‌کند (فَتَناوَلَ المصحفَ الشریفَ بِیَده و حلَف لهم یمیناً، ضمن وقایع سال 871). نوعی از قسم سوگند بیعت است که قریش با آن وفاداری خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام کرد و روشی معمول برای انتخاب خلیفه‌ی جدید شد. (فتح: 10، 18)
امروزه برخی از دادگاه‌ها و دستگاه‌های اجرایی در کشورهای غربی الزام کرده‌اند که مسلمان هنگام قسم خوردن دست راست خود را بر مصحف نهد. برخی نهادن دست راست بر قرآن را حرام دانسته‌اند، به ویژه وقتی که شخص پاک نباشد. بنابر گزارش توفیق کنعان، در خلال دهه‌های نخستین سده‌ی 20م، قسم خوردن به قرآن (با تعبیر «وَ المصحف») در سراسر فلسطین کاملاً رایج بوده است. (Canaan, Modern Palestinian beliefs, 77). دیدگاه‌های فقهی دوران معاصر، قسم به قرآن (الحَلف بالمصحف) را برابر با قسم به خداوند می‌دانند، چرا که قرآن کلام خداست. شیخ الازهر، عبدالعظیم مَطعَنی فتوا داده است که قسم خوردن به قرآن تنها زمانی معتبر است که فرد نیت خود از این کار را آشکارا قسم خوردن به خدا یاد کند. (Fatwā, Islam Online.net, Fatwa id=77191: "Swearing by the Qur'ān). در برخی از رَویه‌های قضایی، فردی را که بدون نهادن دست راست بر مصحف قسم یاد کرده است، ملزم به کفّاره دادن می‌کنند.

آداب و مناسک و قرآن:

از میان آداب و مناسک متعددی که به تفصیل در منابع فقهی بحث شده‌اند، برخی به طهارت لازم برای نماز مربوطند و برخی دیگر به لمس یا خواندن قرآن (نک. مطالب پیشین). ورای این آداب و مناسک، آداب و مناسکی هست که به تماس بدنی با قرآن یا آیات خاص اختصاص دارد.
برخی از اعمال از جمله قرائت آیاتی از قرآن در اوقات مختلف بسیار سفارش شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر شب پیش از خواب دست‌های خویش را پیاله‌وار در کنار یکدیگر می‌نهاد و در آنها می‌دمید و سوره‌ی اخلاص، فلق و ناس را می‌خواند و سپس دستانش را سه دفعه به هر جا از بدنش که مقدور بود، می‌کشید. (نک. بخاری، صحیح، ج6، کتاب 61، ش35)

بوسیدن قرآن:

مسلمانان، افزون بر حمل قرآن با دست راست، معمولاً به قصد طلب برکت جلد قرآن را می‌بوسند و آن را بر سر می‌گیرند. اگرچه این قبیل رفتارها عموماً جای بحث نداشته است، نگرش حنابله آن‌سان که در آثار ابن تیمیه، متکلم قرن هشتم، بازتاب یافته، تا حدودی متفاوت است. وی چنین رفتاری را بر هیچ سنت روایت شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سلف صالح مبتنی نمی‌داند. ابن تیمیه از این عمل در کنار اعمالی دیگر همچون برخاستن در برابر یا برای مصحف بحث می‌کند. با این حال، وی خود روایتی را از عکرمة‌بن ابی‌جهل آورده است که چهره بر مصحف می‌نهاد و می‌گفت: «اینها کلام پروردگار من است (کلام ربّی)» (ابن تیمیه، فتاوی، 49/1). در جای دیگر، ابن تیمیه (جامع، 109) تنها لمس و بوسیدن دو حِجر یمانی را می‌پذیرد (یعنی حجرالأسود در کناره‌ی شرقی کعبه و دیگری در کناره‌ی جنوبی آن؛ لایُشرَع لِأحدِ أن یَستَلمَ و یُقبَّلَ غیر الرُکنین الیَمانیّین).
در حالی که روایات متقدم درباره‌ی بوسیدن قرآن یا بوسیدن و مالیدن آن بر چشم و صورت سخنی ندارند، وهّابیان چنین رفتاری را بدعت در دین می‌دانند و آن را بر پایه‌ی حکم قضایی صادر شده از سوی «هیأت دایمی تحقیقات علمی و افتاء دینی» در عربستان سعودی (بدعة، 549؛ پرسش 12 از فتوای شماره‌ی 1472) تقبیح می‌کنند.

گریه:

خدا گریستن در هنگام تلاوت قرآن را تحسین کرده است (اسراء: 109). غزالی می‌گوید: «قرآن بخوانید و بگریید؛ هرگاه گریه مقدور نبود، خود را به گریه وادارید. گریستن ششمین ادب [از آداب تلاوت قرآن] است». مسلمان باید هنگام شنیدن «سبحان الله» و آیات 107 تا 109 اسراء نیز بگرید. (Quasem, Recitation, 34).

رفع نزاع:

گزارش‌های تاریخی چندی در دست است که نشان می‌دهد آیات قرآن برای مقصود حکمیّت کاربرد یافته بود. کلمات این متن مقدس برای کسب نتایج مطلوب در جنگ، ستیزه، یا (قرار گرفتن در زیر) ستم یا دفع آنها به کار آمده است. با این حال- جز در نبرد صفین که معاویه و سپاهش به عنوان یک راهبرد جنگی نسخه‌ای از قرآن را بر سر نیزه کردند و در نبرد جمل که عایشه درخواست کرد قرآن را همچون حَکَم میان منازعان به کار گیرند- صرفاً یک نمونه‌ی دیگر میان وقایع تاریخی دیده می‌شود که مصحف به میان آمده باشد: در سال 851 سلطان جُقمُق (د. 857) از شاهان ممالیک مصر، تاجران کارِمی را، احتمالاً پس از خودداری از پرداخت مالیات عُشر بر سرمایه، مرتد شناخت. کارِمیان مقادیر قابل توجهی از دارایی خود را نزد واعظ مسجد مکه وثیقه نهادند و مصاحف را بر سر افراشتند و درباره‌ی مشروعیت مالیات عُشر استفتا کردند. (عباس، تاریخ، 127)

تلاوت قرآن:

میان متکلمان شیعه و اهل سنت باوری عمومیت دارد، هرچند همگانی نیست، و آن اینکه تلاوت قرآن را در زمره‌ی عبادات نیست. نَوَوی تلاوت قرآن را میان عبادات نمی‌گنجاند. با این حال، برخلاف وی، غزالی عارف در هشتمین بخش از کتاب احیاء علوم‌الدین، روایتی نبوی می‌آورد که به تفسیر وی حاکی از آن است که تلاوت را نیز باید میان عبادات گنجاند. (Quasem, Recitation, 22) در فصل دوم از کتاب هشتم احیاء، غزالی آداب تلاوت قرآن را برمی‌شمرد و در فصل سوم، تکالیف باطنی مرتبط با تلاوت را یاد می‌کند. (همان، 21)
آن‌سان که غزالی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است: «[یکی از] بهترین عبادات امت من تلاوت قرآن است» (همان، 22؛ این روایت در الإنصاف باقّلانی نیز آمده است). نفس نگریستن به مصحف نیز در هنگام تلاوت قرآن عبادت محسوب می‌شود. (Quasem, Recitation, 52-53).
اجماعی در زمینه‌ی تلاوت قرآن بر مردگان وجود ندارد. نَوَوی از خواندن سوره‌ی یس یا بقره به عنوان دو سوره از قرآن که باید بر مردگان خوانده شود سخن گفته است. تا روز سوم درگذشت، مردان و زنان جداگانه در خانه‌ی متوفی به سوگ می‌نشینند (Massé, Persian beliefs, 91-93). آنها در خانه‌ی متوفّی در تلاوت گروهی کلّ قرآن (ختم القرآن) شرکت می‌کنند. مصحف قرآنی در چنین مراسمی سی یا شصت جزوه‌ی وقفی است که میان سوگواران توزیع می‌شود. نزدیک قرآن جعبه‌ای (برای قرار دادن جزوات خوانده شده‌ی سوگواران) تعبیه می‌شود.
یکی از اعمال دینی رایج میان صوفیه اعتراض ابن‌تیمیه را برانگیخته است (فتاوی، 53/1). وی مشاهده کرده است که جماعتی از فقرا [صوفیان] که به نحوی منظم برای ذکر گفتن و تلاوت بخشی از قرآن با یکدیگر ملاقات می‌کرده‌اند، سر خود را برهنه می‌ساختند و برای تقرّب جستن به خدا تضرع می‌کردند. وی چنین رفتاری را مکروه می‌شمرد، به ویژه هرگاه در قالب عبادت صورت گیرد.

بهداشت و درمان:

اعتقاد به شفابخشی قرآن و تأثیر قرائت آیاتی خاص در شفای بیماری‌های خاص به طرز گسترده‌ای میان مسلمانان رایج است؛ قدرت شفابخشی آن ریشه در باور به کلام الهی دارد (نک. نَوَوی، تبیان، 183). میان روایات متواتر و پرشهرت نبوی در این‌باره، روایتی حکایت از آن دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر وقت بیمار می‌شد دو سوره‌ی ناس و فلق را می‌خواند و بر بدن خویش می‌دمید. هرگاه خود از انجام این عمل ناتوان می‌شد عایشه به نیت شفا دست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر بدن ایشان می‌کشید (بخاری، صحیح، ج4، کتاب61، ش535).
پوشیدن لباسی که بر آن آیاتی از قرآن مکتوب شده است و خواندن آیات یا سوره‌هایی خاص یا بخش‌هایی از قرآن، همچون مُعَوَّذتَین، برای حفاظت از بیماری‌ها و شفایابی مؤثر دانسته شده است. نَوَوی معتقد است که تأثیر شفابخشی قرآن بسی بیشتر از حدیث است. (نووی، تبیان، 183)

کاربردهای طلسم‌گونه و تعویذی قرآن و ابزارهای طلسمی:

کاربردهای طلسم‌گونه‌ی قرآن از مقوله‌ی «مجرّبات» قلمداد می‌شود: مراد از مجرّبات آن دسته از اعمال، روش‌ها، اشیا و آداب و مناسک است که در ارتباط انسان با انسان‌های دیگر و با عالم قدس به کار گرفته می‌شوند و به تجربه‌ی شخصی یا به تجربه‌ی دیگران برای فرد پیش آمده و اثبات شده‌اند. تلاوت قرآن به منظور دفع بیماری را می‌توان از این دست به حساب آورد. اما ابن‌تیمیه (فتاوی، 49/1-52) پیش‌بینی آینده با مصحف (فتح الفأل) را مکروه شناخته و از آنجا که چنین رفتاری میان سلف صالح نامعمول بوده، حکم به ممنوعیت آن داده است.
مصریان برای تحسین کودک سوره‌ی توحید را می‌خوانند. (Lane, Manners, 259). در ایران، هنگامی که می‌خواهند کودکی را نامگذاری کنند، پدر یا بزرگ‌ترین عضو خانواده برگه‌هایی حاوی نام‌های مختلف را به صورت تصادفی در لابه‌لای صفحات قرآن می‌گنجاند. حاضران سوره‌ی فاتحه را می‌خوانند و پدر یا بزرگ‌ترین مرد حاضر نامی را [از میان قرآن بیرون می‌کشد و] برمی‌گزیند (Massé, Persian beliefs, 25-26).
آیاتی از قرآن، همچون آیات سوره‌ی قریش، دور کاسه‌ها و قدح‌ها نیز حک می‌شود. بهره‌مندان از چنین کاسه‌هایی از آسیب دورند (Lane, Manners, 263-264) و همچنین این ظروف نزد جادوگران به کار انکشاف غیب می‌آید (سوره‌ی انبیاء و ق؛ نک. Lane, Manners, 279). تعویذهای دربردارنده‌ی آیاتی از قرآن (سوره‌های انعام، کهف، یس، دخان، رحمن، ملک، نبأ) در برخی از ملبوسات همچون کلاه به منظور حفاظت فرد از شیطان و همه‌ی شیاطین جن جاسازی می‌شود.
از باورهای عمومی شیعیان و رفتارهایی که نمونه‌ی مشابه در عالم اهل سنت نیز دارند، نقش کردن بخش‌هایی از قرآن با جوهرهایی متنوع (مثلاً زعفران، آب یا سرمه) بر برخی از وسایل است. آیه‌ها در موادّی طبیعی چون خاک، آب یا شن کلمه به کلمه ادا یا حل می‌شوند. چنین کاری برای تحقق اهداف خاصی صورت می‌پذیرد، همچون تأثیر بر بیماری و ایجاد تغییر در وضعیت جسمی و روحی فرد تازه بالغ یا هر کس دیگر. برخی از نمونه‌های پرشمار آیات قرآن که کاربرد طلسم‌گونه دارند از این قرار است: آیه‌ی 41 هود، که بر تخته‌ای رنگِ سیاه خورده از جنس بلوط هندی نوشته می‌شود (مغنیه، مجرّبات، 18)؛ سوره‌ی یوسف، «که هر کس آن را حفظ کند و در خانه‌ی خود بیاویزد و بعد از سه روز از خانه آن را خارج کند، پیام‌آور سلطان وی را برای تفضّل بهروزی خواهد خواند و مشهور خواهد شد. هر کس آیه‌ای از این سوره را بنویسد و آب (جوهر) آن را بنوشد، کامروا خواهد شد». سوره‌ها و آیات دیگر نیز به منظور محافظت کودک از شرور و مخاطرات بر نوارهایی از پارچه‌ی سفید ابریشمی نوشته و بر بازویش بسته می‌شود. نوشتن برخی از آیات بر زعفران و نوشاندن آب آن به زن کم‌شیر برای پرشیری او نافع است. هر کس آیاتی از سوره‌ی حجر را بنویسد و در جیب یا گریبان خویش نهد، در تعاملات و در معیشت خویش کامروا خواهد شد. اگر سوره‌ی نحل بر پوسته‌ی مرکباتی که محصول ندارند نوشته شود، سبب وفور میوه‌ی آن درختان می‌شود. خواندن همین سوره نیز موفقیت را تضمین می‌کند (مغنیه، مجرّبات، 19). آیاتی نیز در دفع فقر نافعند، همچون آیه‌ی نخست همزه، که باید هنگام نمازهای واجب خوانده شود.
سوره‌ی انبیاء برای حفاظت جنین توصیه شده است. آیات آن باید بر پوست حیوان نوشته و در چهل روز نخست بارداری آویخته شود. در ماه‌های نزدیک وضع حمل، زن آن مکتوب را برای اطمینان از به سلامت فارغ شدن همراه خویش می‌کند. ازدواج برای جوان عَزبی که هر ماه 21 مرتبه آیاتی از سوره‌ی انبیاء را بخواند و سه روز روزه بگیرد و به درگاه خدا تضرّع کند، آسان خواهد شد (مغنیه، مجرّبات، 20). سوره‌های دیگری (همچون مؤمنون) هرگاه بر پارچه‌ی سبزی مکتوب و آویخته شوند، افراد را از شراب‌نوشی بازمی‌دارند. هرگاه سوره‌ی نور در بستر کسی قرار گیرد، سبب رفع کابوس خواهد شد. همین سوره در دفع بیماری حیوانات نیز نافع است: هرگاه آن را در یک لگن مسی که چارپا از آن می‌نوشد بنویسند یا از آب آن لگن بر بدن حیوان بپاشند سبب دفع مرض خواهد شد. هرگاه آیه‌ی نخست سوره‌ی شعراء بر مشتی از خاک نوشته و سپس خاک به سوی دشمن افکنده شود به هزیمت و خذلان الهی دچار خواهد شد. (همان، 20) آیات دیگری نیز هستند که اَشکالی از جادوی همدلانه را ارائه می‌کنند که به منظور تغییر وضع مادّی اشخاص یا گروه‌ها به کار می‌روند. سوره‌ی حج برای هزیمت رقیبان سیاسی، رهبران، قاضیان و امثال آنها به کار گرفته می‌شود. آیات دیگر (برای نمونه، همان 20-21) برای دفع تردامنی و بی‌عفتی نافع است. سوره‌ی یس برای محافظت از جن و چشم بد مفید است (همان، 21). هر کس سوره‌ی ص را بر (رقعه‌ای نویسد و به) بازوی خویش بندد، شهرت عمومی خواهد یافت (همان، 22). سوره‌ی فصلت نیز هرگاه با آب باران مکتوب و در آن محو گردد و سپس سرمه در آن آب افکنند و به چشم کشند، برای دفع درد چشم نافع خواهد بود. (همان، 22)
در دوران معاصر، زنان در کشور مغرب و جاهای دیگر نسخه‌های کوچکی از قرآن یا منتخبی از سوره‌های آن را همراه اهل خویش می‌کنند. تعویذاتی نیز برای رفع امراض مختلف تجویز شده است، از جمله حل کردن صفحه‌ای مکتوب از قرآن در آبی که بیمار باید بنوشد (Buitelaar, Between oral traditions, 235-236). یکی از رسوم شیعی بازمانده تا دوران معاصر از زیر قرآن گذراندن مسافران یا سربازان عازم به جنگ به منظور حفاظتشان از بلایا است.
زائران شیعی- و تا پیش از این، سنّیان هم- هنگام زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صدقه‌ای پرداخت می‌کنند که به «نجوا» معروف است. این صدقه بر آیه‌ی 12 مجادله مبتنی است: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید هرگاه با پیامبر گفت‌وگوی محرمانه می‌کنید پیش از گفت‌وگوی محرمانه‌ی خود صدقه‌ای تقدیم بدارید. این برای شما بهتر و پاکیزه‌تر است؛ و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزنده‌ی مهربان است». طبری (د. 310) و نَسَفی (د. 710) گفته‌اند نخستین کس که بدین دستور عمل کرد علی‌بن ابی‌طالب (علیه السلام) بود (طبری، تفسیر، 19/28-20؛ نسفی، تفسیر، 434/3). در مصرِ عصر فاطمی، «نجوا» صدقه‌ای بود که اسماعیلیان شرکت کننده در محافل بحث کلامی گردآوری می‌کردند (مقریزی، مَسوَّدة، 92-94).

آداب و مناسک افزایش دهنده‌ی اتحاد اجتماعی و انسجام گروهی:

از مصادیق چنین آداب و مناسکی در قرآن به نماز جمعه می‌توان اشاره کرد (جمعه: 9). فراگیرتر از آن نماز جماعت در مساجد است که در آن مؤمنان برای یاد خدا گرد می‌آیند. مصحف قرآن در افزایش اتحاد و انسجام اجتماعی نقش بسزایی ایفا می‌کند. مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در هنگام بحران به مصاحفی روی می‌آوردند که همگام با حرکت صفوف مردم به عموم نشان داده می‌شد. (Meri, Cult of Saints, 115) در سال 543-544 در دمشق، مصحف عثمانی به منظور دفع جنگ صلیبی قریب‌الوقوع بیرون آورده شد. مردان، زنان و کودکان تضرّع کنان گرد آن جمع شدند و حمله دفع گردید. دوباره در سال 680، مصحف عثمانی و دیگر مصاحف وجیه به منظور دفع حمله‌ی مغول در شهرهای مختلف شام بیرون کشیده شد (همان، 115-116). در سال 711 نیز وقتی مردم دمشق همراه با مصحف عثمانی و صندل‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بیرق‌های خلفا در صفوفی منظم علیه مالیات‌های پرفشار حاکم دمشق تظاهرات کردند قرآن همچون یک سلاح برای دفع بیداد به کار آمد. (همان، 116)

پی‌نوشت‌ها:

1- این دیدگاه دست‌کم درباره‌ی فقه صحیح به نظر نمی‌رسد.

منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمه‌ی حسین خندق‌آبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.